جدول جو
جدول جو

معنی ماتم کنان - جستجوی لغت در جدول جو

ماتم کنان
(تَ کُ)
در حالت ماتمزدگی و زاری کنان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ کُ)
در حال مالش کردن. در حال گوشمال دادن:
عنان بر شه افکند چالش کنان
به صد خواریش بخت مالش کنان.
نظامی.
و رجوع به ’مالش کردن’ ذیل ترکیبهای مالش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ کُ)
در حال ملامت کردن. سرزنش کنان:
فتادند در وی ملامت کنان
که دیگر به دستت نیاید چنان.
سعدی (بوستان).
گر از خاک مردان سبویی کنند
به سنگش ملامت کنان بشکنند.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
سرزنش کنان، شماتت کنان، عتاب کنان، نکوهش کنان، طعنه زنان
فرهنگ واژه مترادف متضاد